حضور یا حظور کدام واژه درست است؟ شاید شما هم در مورد نوشتن حضور یا حظور دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، املای صحیح این واژه « حضور » میباشد و نوشتن به صورت « حظور » نادرست است. در ادامه مترادف های این کلمه را یاد خواهید گرفت.
مترادف و معادل واژه حضور:
- ظهور
- وجود
- آستان
- پیشگاه
- خدمت
- درگاه
- جلوت
- تشریف
- روبرو
- محضر
- نزد
- جلوه
- نمود
- توجه
- تمرکز
معنی حضور در لغتنامه دهخدا
حضور.[ ح ُ ] ( ع مص ) حاضر آمدن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( از المصادر زوزنی ). حاضر شدن. نقیض غیبت. ( آنندراج ). شهود. مشهد .
– حضور بهم رسانیدن ؛ حضور داشتن.
– حضور داشتن ؛ بودن در جایی. شرکت کردن در مجلسی.
– حضور یافتن ؛ حاضر شدن.
– مبارک حضور :
شنیدم که مردی مبارک حضور
بنزدیک شاه آمد از راه دورسعدی.
|| ( اِ ) پیش رو. برابر. مقابل غیبت : نشست در مجلس عالی بحضور اولیای دولت. ( تاریخ بیهقی ).
آنچه درغیبتت ای دوست بمن میگذرد
نتوانم که حکایت کنم الا بحضورسعدی
|| مقابل تفرقه و تشتت. مقابل بر رفت :
حضورش پریشان شد و کار زشت
سفر کرد و برطاق مسجد نوشتسعدی
هر ساعتی آنچه که بر ما گذشته است حساب کنیم ، بر رفت و حضور چیست می بینیم که همه نقصان است. ( بخاری ).
– حضور ذهن ؛ جمع بودن حواس. در مقابل تشتت ذهن.
|| در عرف ، کلمه تعظیم است بلکه بر ذات مخدومان اطلاق کنند و فارسیان شکفتگی وخرمی استعمال نمایند. ( آنندراج ).
– بی حضور ؛ تنگدل و منقبض و بیمار. ( آنندراج ) :
از بس دلم ز حلقه کثرت رمیده شد
گردید بی حضور ز جمعیت هراسمخلص کاشی.
|| ( اصطلاح عرفان ) حضور آنانندکه همواره حاضر وقت خویشند یا غفلت و ذهول و نسیان در آنان راه ندارد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
حضور قلب به حق هنگام غیبت از خلق است. ( تعریفات ) :
بگذر ز کوی میکده تا زمره حضور
اوقات خود ز بهر تو صرف دعاکنندحافظ.
حضور. [ ح َ ] ( اِخ ) نام شهری است و کوهی به یمن از اعمال زبید و آنرا حضوراء نیز نامند.
|| نام قبیله ای است. ( معجم البلدان ).
در پایان این مطلب نتیجه میگیریم واژه ی حظور اشتباه است و حتما باید از واژه ی حضور استفاده شود.