
سد یا صد؟ معنای دو واژه سد و صد چیست؟ عدد 100 در گذشته با املای « سد » نوشته میشد، ولی برای جلوگیری از اشتباه با واژه « سد » به معنی مانع و آب بند آن را به « صد » تغییر دادند.
واژه سده مانند واژه سد دچار تغییر نشده است و هنوز با « سین » نوشته میشود.
سَد یا به فارسی «بَند» مانعی است که در جلوی جریان آب و برای مهار کردن آن ساخته می شود.
مترادف و معادل واژه سد:
- بستن
- مسدود کردن
- حایل
- رادع
- مانع
- آب بند
- مسدود
- بست
- صد
- حد
- مرز
- قرن
- مائه
- مئه
- دهه
- هزاره
معنی سد در لغتنامه دهخدا
سد. [ س َدد ] (ع مص ) راست و استوار گردیدن. (منتهی الارب ) (آنندراج ). استوار شدن. (غیاث اللغات ).
|| (مص ) استوار کردن رخنه را و اصلاح آن نمودن. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بند کردن. (غیاث ).
|| بازداشتن.
|| برآوردن. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || قطع کردن سخن بر کسی. (منتهی الارب ).
سد. [ س َ ] (از ع ، اِ) مخفف سَدّ است. (ناظم الاطباء) :
این جهان محدود و آن خود بی حد است
نقش و صورت پیش آن معنی سد است.مولوی.رجوع به سَدّ (اِ) شود.
سد. [ س َدد / س َ ] (از ع ، اِ) حائل و مانع میان دو چیز. (غیاث اللغات ). بند. (ترجمان جرجانی بترتیب عادل بن علی ). حائل یا عام است و در آینده میان دو چیز. (آنندراج ).
ترکیبات سد در لغتنامه دهخدا:
- سد باب ؛ بستن در و ممانعت کردن. (ناظم الاطباء).
- سد راه ؛ ممانعت از عبور و مرور. (ناظم الاطباء).
- سد رمق ؛ بازداشت واپسین نفس. و هر چیز که حیات زندگی موقتاً نگاه دارد و مانع از مرگ گردد. (ناظم الاطباء) : مرا سد رمق حاصل میبود. (کلیله و دمنه ). بعضی بگیاه و کشت سد رمق میکردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
- سد الوند ؛ در 10 کیلومتری شهر قصرشیرین قرار دارد، طول سد 23 متر، ارتفاع آن 1/8 متر، عرض دهانه ٔ کانال آبگیر 4/80 متر و شامل دو دهانه با دو دریچه ٔ فلزی است. از سال احداث سد تاکنون تعدادی خانه لوله کشی شده و از آب سدالوند استفاده میکنند.
- سد بمپور ؛ ساختمان این سد توسط بنگاه مستقل آبیاری در سال 1331 هَ. ش. شروع شده و در خرداد سال 1335 خاتمه یافته است.
- سد حشمت رود ؛ این سد در سال 1325 هَ.ش. آغاز و در 1326 پایان یافته است.
- سد دز ؛ این سد بر روی رودخانه ٔ دز در نزدیکی شهر اندیمشک بنا شده است و یکی از بلندترین سدهای جهانست.
- سد زهک ؛ از نوع سدهای دریچه دار است که با بتون مسلح در 27 کیلومتری شهر زابل بنا شده است و دارای 8 دهانه است .
- سد صیقلان رودبار ؛ رودخانه ٔ صیقلان بار که از شهر رشت میگذرد و با بندهای پوشالی برای رفاه حال کشاورزان بنا شده بود در سال 1326 هَ. ش. طرح ریزی و ساختمان این سد شروع شد و در پائیز همان سال خاتمه یافت.
- سد کرج (سد امیرکبیر) ؛ سد بتونی کرج روی رودخانه ٔ کرج در آذرماه سال 1337 هَ. ش. شروع شد و در سوم آبانماه 1340 مورد استفاده قرار گرفت. این سد 180 متر ارتفاع دارد و در 63 کیلومتری شمال غربی تهران قرار گرفته است.
- سد کرخه ؛ سد انحرافی کرخه بطول 192 متر و ارتفاع 4/5 متر است که برای عبور سیلابهای بزرگ بر روی رودخانه ٔ کرخه بسته شده است. این سد آب رودخانه کرخه را در دو نهر قسمت میکند که بگنجایش 12 متر مکعب در ثانیه آب را عبور میدهد.
- سد کوهرنگ ؛ این سد بر روی رودخانه ٔ شیخ علیخان در کوههای بختیاری زده شده است.
- سد گلپایگان ؛ این سد که شهر گلپایگان را مشروب میکند بر روی رودخانه ٔ اناربار احداث و فعالیت آن از سال 1332 هَ. ش.
- سد لتیان ؛ بنای سد لار و لتیان بچند منظور است .
- سد محمدعلی میرزا ؛ در شوشتر برای تقسیم آب بنا شده و به فاصله ٔ 600 ذرع از دروازه ٔ گرگر واقع است.
- سد میانکنگی ؛ در چهل کیلومتری زابل روی رودخانه ٔ هیرمند با بتون مسلح بنا شده. نوع سد دریچه دار و دارای ده دهانه میباشد.
- سد همدان ؛ این سد دراردیبهشت ماه 1338 هَ. ش. در شهر همدان شروع گردید و در سال 1342 اجازه ٔ بهره برداری آن داده شده است.
- سد خیرآباد.
- سد درورزن در شیراز.
- سد روانسر.
- سد شاوور.
- سد کهک در سیستان .
- سد گنجانجم .
معنی صد در لغتنامه دهخدا
صد. [ ص َ ] (عدد، اِ) عدد معروف لفظ فارسی است ، در اصل به سین مهمله بوده است ، قدما بجهت رفع اشتباه بکلمه ٔ دیگر که سد باشد بمعنی حائل و مانع، اسم عدد را به صاد نوشتند. (غیاث اللغات ). نماینده ٔ آن در ارقام هندی 100 و در حساب جمل ق باشد و به عربی مائة. (منتهی الارب ). عدد پس از نود و نه و پیش از صد و یک.تذریف ؛ فزون آمدن بر صد. (منتهی الارب ) :
ای آنکه من از عشق تو اندر جگر خویش
آتشکده دارم صد و بر هر مژه ای ژیرودکی
صدبار، صدپاره ، صدپر، صدپایه ، صدتو، صدچراغ ، صدچشمه ، صددله ، صدرو.
– امثال :
صد رحمت به کفن دزد اولی؛ یعنی اولی انصافش بیشتر بود.
دوصد من استخوان خواهد که صد من باربردارد.
نظیر:
کار هر بز نیست خرمن کوفتن
گاو نر میخواهد و مرد کهن.
رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
چونکه صد آمد نود هم پیش ماست
عالی واجد مرتبه ٔ سافل است با زیاده:
نام احمد نام جمله انبیاست
چونکه صد آمد نود هم پیش ماست.مولوی.یکی بر صد آید نه صد بر یکی . (مجموعه ٔ امثال هند). یعنی جزء تابع کل است نه برعکس.
صد. [ ص َدد ] (ع مص ) برگردانیدن. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار). بگردانیدن. بگشتن. (تاج المصادر بیهقی ).بگردیدن و بگردانیدن. (مصادر زوزنی ). اعراض کردن. (منتهی الارب ). بازداشتن. منع. صرف. بَثر :
خورشید چون نبرده حبیبی که با حبیب
گاهیش وصل و صلح و گهی جنگ و صدبود.منوچهری.
صد. [ ص ُدد ] (ع اِ) کوه. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || ناحیه ٔ وادی و جانب آن. (منتهی الارب ).
صد. [ ص َ دِن ْ ] (ع ص ) تشنه. (قطر المحیط) (منتهی الارب ). از صدی ناقص یائی است.