ضمیر مبهم مانند دیگر ضمایر جانشین اسم میشوند اما با این تفاوت که به چیز نامشخص و نامعینی اشاره میکنند. ضمایر نقش اسم را میپذیرند و از تکرار آن جلوگیری میکنند.
هر گاه کلمات و ترکیبات هم، همه، هیچ یک، یکی، دیگر، هر کس، هر یک، دگر، دگری، فلان، این و آن، قدری، بسیاری، اندکی، برخی، بعضی، چند، چندین، پارهای، کسی و … تنها و بیهمراهی اسم در جمله آمدند، ضمیر مبهم هستند و بر کس یا کسان و چیز یا چیزها و مقدار مبهمی دلالت میکنند. این کلمات مبهم مانند دیگر ضمیرها، اگر همراه اسم بیایند صفت مبهم خواهند بود نه ضمیر مبهم.
[خدا] خودش میداند هر چه بکند … هرکس را بگیرد … هیچکس حق چون و چرا ندارد.
مثالهای زیر نشان می دهند چطور ضمیرهای مبهم، مانند ضمیرهای پرسشی، جانشین واژههایی شده است که از حیث دستوری همان نقش اسم را دارند:
نقش مفعولی: همه را دعوت کردم ← دوستانم را دعوت کردم.
نقش نهادی: نمیخواهم کسی از کلاس بیرون برود ← نمیخواهم دانش آموزی از کلاس بیرون برود.
کاربرد ضمیرهای مبهم
کلمات مبهمی که بیهمراهی اسم در جمله آمده و آنها را ضمیر مبهم نامیدهاند، با توجه به معنا و اسمی که به آن اشاره میکنند، به گروههایی تقسیم میشوند.
مسندی، مفعولی، نهادی، ندایی، تمیزی، متممی، مضافالیهی(اضافی)، بدلی و وصفی (صفتی)
- برخی، بعضی، عدهای، گروهی، پارهای، کسی، هیچ کس، همه کس، هر کس، هر که، هر چه، خیلیها، فلان، بهمان، این و آن، دگران، دیگران و … که بر افراد نامعین و بعضی از آنها بهندرت بر چیزهای نامعین دلالت دارند.
مسندی: ابنسینا کسی بود که داناترین مرد روزگار خود بود.
مفعولی: این اثر بعضی منتقدان را وادار کرده، واکنشهای تندی به آن نشان دهند.
نهادی: نمیخواهم کسی با من حرف بزند.
تمیزی: در شاهنامه، سیاوش کسی معرفی میشود که هیچ گناهی نداشته و از هر انگی بری است.
متممی: چرا به من میخندید؟ به بعضی از اربابان قدرتتان بخندید.
مضافالیهی: هی به سلام این و آن جواب دادم.
این و آن وقتی ضمیر مبهم است به صورت کلمه مرکب و به معنای هرکس یا هرکسی می باشند. اگر این و آن کلمه مرکب نباشند و دو کلمه مستقل و معطوف به هم باشند، همان ضمیرهای اشاره خواهند بود.
به حرف این و آن گوش نکن.
- همه، هیچ، هیچ یک، یکی، دگری، دیگری، یکیدیگر و … ضمیرهایی که هم بر اشخاصی نامشخص و هم بر چیزهای نامعین دلالت میکنند.
مسندی: امام حسین (ع) یکی از دوازده امام شیعیان است.
مفعولی: بیهقی هیچ یک از رفتارهای حسنک وزیر را نمیپسندد.
نهادی: همه این حرف را تایید کردند.
بدلی: تو یکی اهل یکجا نشستن نیستی.
قیدی: پدر با تاسف بسیار دید که دیگر از این حرفها خبری نیست.
متممی: من از هیچ میترسم.
مضافالیهی: خدا رفتگان همه را بیامرزد.
- ضمیرهای چندی، چندین، چندان، بسی، بسیاری، بسیار، کم، کمی، اندکی، قدری، خیلی و … کلماتی هستند که مقدار و تعداد مبهمی را نشان میدهند. این کلمات معمولا نقشهای قیدی میگیرند و به ندرت نقشهای دیگر.
مسندی: این مشتی از خروار و اندکی از بسیار است.
دانش او چندان نیست که به چشم بیاید.نهادی: امروز بسیاری خانه ندارند.
مفعولی: فاطمه بسیاری از کتابهای خود را به دوستانش بخشید.
متممی: این مشتی از خروار و اندکی از بسیار است.
از چندی پیش او را ندیدهام.قیدی: حرفم را زدم اما چندان خوشش نیامد.
چندین و چندان علاوه بر ضمیر مبهم بودن، مفهوم ضمیر اشاره را نیز در برمیگیرند.