تهدید یا تحدید؟ معنا و کاربرد هر واژه چیست؟ آیا هر دو شکل تحدید و تهدید درست است؟

شاید شما هم در مورد نوشتن تهدید یا تحدید دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، املای درست این واژه  به معنی و مفهوم مد نظر شما بستگی دارد، اگر منظور شما « ترساندن »، « بیم دادن » و « رجز خوانی » باشد املای آن « تهدید » می‌باشد اما گر منظور شما « حد و حدود » است املای آن « تحدید » است.

مترادف و معادل واژه تهدید:

  • ارعاب
  • انذار
  • بیم
  • تخویف
  • ترعیب
  • وعید
  • ترساندن
  • بیم دادن
  • ترساندن
  • ترسانیدن
  • هراساندن

مترادف و هم معنی واژه تحدید:

  • افراز
  • کران بندی
  • محدود
  • محصور
  • مفروز
  • تعیین حدود کردن
  • تیز کردن

معنی تهدید در لغتنامه دهخدا

تهدید. [ ت َ ] (ع مص ) بیم کردن. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). تهدد. (اقرب الموارد). وعید کردن. (زوزنی ). ترسانیدن. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). نیک ترسانیدن. (آنندراج ).

بیم کردن. بیم دادن. ترسانیدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).

|| در پی یکدیگر گذاشتن گوسپندان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).

|| (اِ) تخویف و ترهیب و ترس دادگی و ترسانیدن. (ناظم الاطباء). با لفظ کردن و دادن و شنیدن مستعمل. (آنندراج ) :

که من قیصری را به فرمان شوم
بترسم ز تهدید و پیچان شوم

فردوسی

چنین گفت رستم به پولادوند
که تاچند این بیم و تهدید و بند

فردوسی

معنی تحدید در لغتنامه دهخدا

تحدید. [ ت َ ] (ع مص ) حد چیزی پدید کردن. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). تحدید خانه و زمین ؛حدود آنرا تعیین کردن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). حدهای چیزی پدید کردن. (زوزنی ) :

چو در تحدید جنبش را همی فعل و مکان گویی
و یا گردید از حالی به حالی دون یا والا

ناصرخسرو

|| تیز کردن کارد را بسنگ یا بسوهان. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تیز کردن کارد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). تیز کردن. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ).

|| قصد کردن. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).

|| تیز نگریستن بر کسی. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).

|| تحدید فلان بر کسی ؛ غضب کردن بر وی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).

|| به دیر برآمدن زراعت بجهت درنگی باران. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).


مطالب مشابه :

0 دیدگاهبستن دیدگاه‌ ها

ارسال دیدگاه