ضمیر مشترک، کلمه خود است که جانشین اسم انسانها میشود و نقش آن‌ها را می‌پذیرد.

خود با نام ضمیر مشترک، کلمه‌ای است که همواره یک صورت دارد و در همه شش ساخت ضمیرهای شخصی مشترک است و به همین دلیل ضمیر مشترک خوانده شده است.

واژه‌های خویش و خویشتن نیز گاهی به جای خود در نوشتار رسمی یا شعر می‌آیند. در زبان دری سه تا ضمیر مشترک داریم :
خود، خویش و خویشتن، خود با ضمیر های شخصی برای تاکید می آیند. به یاد داشته باشید که خود جمع نمی شود و از کاربرد خودها پرهیز باید کرد.

من کار خود را تمام کردم.

ما خود را بالا تر ازديگران نمی دانيم.
ايشان دربارۀ خود چه می داند.

تو خودرا اصلاح کن.

درجمله های بالا به جای خود، خويش و خويشتن را هم می توان نشاند.

در فارسی امروز، فارسی‌زبانان هر زمان قصد تاکید داشته باشند ضمیرهای پیوسته را با خود همراه می‌کنند:

خودم، خودت، خودش، خودمان، خودتان، خودشان.

 

من خودم گفتم.

ما خود مان گفتیم.
تو خودت گفتی.

شما خود تان گفتید.
او خودش گفت.

ايشان خودشان گفتند.

ضمیر خود در گذشته زبان فارسی هیچ‌گاه مضاف‌الیه نمی‌گرفته و در دوران معاصر است که دستخوش تغییر شده و گاه با مضاف الیه نیز می‌آید.

دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری
تو خود چه آدمی‌ای کز عشق بی‌خبری

امروزه گاهی در زبان محاوره، ضمیر خود را با ها جمع می‌بندند و آن وقتی است که خود همراه یکی از ضمیرهای پیوسته جمع یعنی مان، تان، شان باشد:

آنها خودهاشان حاضر نشدند.

کاربرد ضمیر مشترک

خویش

خویش که در زبان فارسی به معنای فامیل و آشنا نیز به‌کار می‌رود، در معنای ضمیر بیشتر اختصاص به زبان شعر و نوشته‌های رسمی دارد.

مضاف‌الیهی: اعقاب او … به ترویج آیین خویش اهتمام کردند.
مفعولی: وزیر خویش را به دربار رساند.
متممی: گرت چشم خدا بینی ببخشند/ نبینی هیچ‌کس عاجزتر از خویش

 خود

مسندی: وطن‌فروش، خودش است.

نهادی: به تنهایی می‌توانستم چمدانم را بلند کنم.

تمیزی: ما شما را خودی حساب می‌کنیم.
قیدی: هر که ایشان را می‌دید، خود این گمان نمی‌برد…

مفعولی: با تلاش بسیار، خود را به این مرحله رسانده‌ام.

مضاف‌الیهی: حق خودمان را می‌گیریم.

متممی: شما از خودمان هستید.

بدلی: اولین کسی که از اینجا برود من خودم هستم.

خویشتن

ضمیر خویشتن مانند خویش کمتر از ضمیر خود به کار می‌رود و بیشتر در شعر و زبان ادبی می‌آید.

مفعولی: اینجا بود که خویشتن را شناختیم.

نهادی: خویشتن خور هم غم احوال خویش

مضاف‌الیهی: همه از دست غیر ناله کنند/ سعدی از دست خویشتن فریاد

متممی: سخنش … خس و خاشاک را با خویشتن می‌برد.

در  ضمیر مشترک هرگاه در معنای تاکیدی باشد قابل حذف است.

من [خودم] با او صحبت خواهم کرد.

در صورتی که ضمیر مشترک در نقش متممی، مفعولی یا بدل از نهاد باشد قابل حذف نیست، وجود آن نیز اجباری است و نمی‌توان جای آن را با اسم یا ضمیر جدا عوض کرد.

من این کار را برای خودم نکرده‌ام.

0 دیدگاهبستن دیدگاه‌ ها

ارسال دیدگاه

عضویت در خبرنامه

آخرین پست ها و مقالات را در ایمیل خود دریافت کنید

[mc4wp_form id="517"]

ما قول می دهیم که اسپم ارسال نشود :)