
حوله یا هوله املای صحیح حوله است یا هوله؟ معنای هوله و معنای حوله چیست؟
شاید شما هم در مورد نوشتن حوله یا هوله دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، املای درست این واژه ها به معنای مد نظر شما بستگی دارد، اگر منظور شما « پارچه پرزدار برای خشک کردن صورت و بدن » است املای درست « حوله » میباشد اما اگر منظور شما « خودبینی » است املای درست آن « هوله » است.
معنی حوله در لغتنامه دهخدا
( حولة ) حولة [ ح َ ل َ ] ( ع اِ ) حلیة ( منتهی الارب ).
|| ( اِمص ) توانایی ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
||حذاقت و جودت نظر.
|| تحول و انقلاب حالی بحالی شدن.
||بر پشت اسب قرار گرفتن ( اقرب الموارد ).
حولة. [ ل َ ] ( ع اِ ) شگفت ( منتهی الارب ) عجب ( اقرب الموارد ) ج ، حول : هذا من حولةالدهر؛ این از عجایب روزگار است ( از منتهی الارب ). و به این معنی سه لغت دیگر نیز آمده حولانه ( و در اقرب الموارد حَولان )، حَوِلَه و حولانه بضم حاء. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
|| امر منکر و زشت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
|| ( ص ) رجل حولة؛ مرد سخت حیله گر ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
حولة [ ح ُ وَ ل َ ] ( ع ص ) سخت حیله گر ( از منتهی الارب ): رجل حولة.
حولة. [ ل َ ] ( اِخ ) ناحیه ای است در شام از اعمال و توابع حمص ، میان حمص و طرابلس. ( معجم البلدان ).
حولة. [ ل َ ] ( اِخ ) ناحیه ای است میان بانیاس و صور از اعمال و توابع دمشق مشتمل بر روستاها. ( معجم البلدان ).
حوله. [ ح َ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) دسترخان.
|| دستارچه، دستمال، مندیل، دستارخوان. ( یادداشت مرحوم دهخدا ):
منتظر حوله باد سحر
تا که کند خشک بدان زودتر(ایرج)
معنی هوله در لغتنامه دهخدا
(هولة) هولة. [ ل َ ] ( ع اِمص ) خویشتن بینی. ( منتهی الارب ). عُجب. ( اقرب الموارد ).
|| ناز ( منتهی الارب ).
||(ص) زن که به شگفت اندازد از حسن خود ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
||( اِ ) آتش که به وی سوگند خورند و آن در جاهلیت بوده است، آتش تهویل و آن آتشی است که در چاهی افروخته میگردید و نمک و کبریت بر آن ریخته میشد و بدان سوگند میخوردند .
||هر آنچه بدان کودک را ترسانند ( اقرب الموارد ).
هوله. [ هََ / هُو ل َ / ل ِ ] ( اِ ) حوله، دستار، دستمال، از ترکی خاولی ( از: خاو + لی )، پارچه پرزدار دارای خاو، دارای پرز ( فرهنگ فارسی معین ).
مترادف و معادل واژه هوله:
- خودبینی
- خویشتن بینی
- عجب
- حوله
- دستار
- پارچه ضخیم و پُرزدار