غالب یا قالب؟ شاید شما هم در مورد نوشتن غالب یا قالب دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد. غالب و قالب چه معانی دارند؟
املای صحیح این واژه به معنای مورد نظر شما بستگی دارد. اگر منظور شما « پیروز »، « فاتح » و « مسلط » است املای درست « غالب » میباشد. اما اگر منظور شما « شکل » و « طرح و فرم » است املای آن « قالب » است.
مترادف و معادل قالب:
- شکل
- طرح
- فرم
- هیئت
- بدن
- تن
- کالبد
- قطع
- بوته زرگری
- پیکرپ
- چارچوب
مترادف و معادل غالب:
- پیروز
- پیروزمند
- چیره
- فاتح
- فایق
- قاهر
- متسلط
- مستولی
- مسلط
- منتصر
- بیش
معنی قالب در لغتنامه دهخدا
قالب. [ ل َ / ل ِ ] (معرب ، اِ) معرب از کالبد. کالبد. (منتهی الارب ). شکل و هیأت.پیکر. هیکل. کالب. کلوب. (ناظم الاطباء).
|| آلت و ابزاری برای شکل دادن به مواد :
قالب این خشت بر آتش فکن
خشت نو از قالب دیگر بزننظامی
ترکیبات : قالب خشت. قالب کفش. قالب چکمه. قالب کلاه. قالب لباس (آلتی که بدان لباس را هموار سازند).
- بر قالب زدن ؛ در قالب آمدن .
- به قالب زدن ؛ ساختن. جعل کردن. سخن بیهوده به قالب زدن یا دروغ به قالب زدن ؛ یعنی گفتن. رجوع به این کلمه شود.
- از قالب بیرون (برون ) آمدن ؛ درست و آماده شدن .
- قالب نان : یک نان کامل .
- قالب از روان پرداختن ؛
- قالب تهی کردن. کنایه از مردن .
- شاة قالب ؛ گوسپندی که رنگش غیر رنگ مادر وی باشد. (منتهی الارب ).
معنی غالب در لغتنامه دهخدا
غالب. [ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از غلبه. غلبه کننده. چیره. قاهر. پیروز. زبردست. توانا. خداوند دست. ظاهر. فایق. فیروز. سرآمده. (آنندراج ). پیش آمده. (آنندراج ):
به پیش دل ما همه روشن است
که بر آن همه غالب این یک تن استفردوسی
|| زیاده. بسیار. فره. فراوان : غالب گفتار سعدی طرب انگیز است. (گلستان ). غالب اوقات نیک و بد در سخن اتفاق می افتد. (گلستان ). غالب همت ایشان به معظمات امور مملکت متعلق باشد. (گلستان ).
|| (اِ، ق ) بیشتر. اکثر. بظن قوی : غالب اوقات ؛ بیشتر اوقات:
هر که بی مشورت کند تدبیر
غالبش بر هدف نیاید تیرسعدی (صاحبیه )