در دستور زبان حشو به کلمه یا عبارت زایدی گفته میشود که جمله از جهت معنی به آن نیازی ندارد و تعادل لفظ و معنی را در جمله به هم میزند و گاهی سبب انتقال نادرست معنا میشود.
حشو در لغت
حشو در لغت به معنایی «لایی» است که میان آستر و پارچه قرار میگیرد تا لباس را استوار نگهدارد. به آنچه مانند پنبه و پشم و پر در میان بالش و لحاف و جامه پر میکنند نیز حشو گفته میشود.
قبا گر حریر است و گر پرنیان
به ناچار حشوش بود در میان
این واژه با گسترش معنی به هر چیزی که با آن درون چیزی را پر کنند، و با گسترش بیشتر به درون هرچیزی گفته میشود.
گر بدین مال رغبت است تو را
کیسه از حشوا بدو پرداز
معانی دیگر حشو عبارت است از:
زاید، بیمصرف، بیهوده، شتران خرد و مردم فرومایه.
معادل این واژه در فارسی:
آگنه، آکنه، آگنش و آکنش، جغبت، چغبت، جغپوت، چغبوت.
شد زمستان و زجودت بنه ای می خواهم
ابره و آستر و آکنه ای میخواهم
از آنجا که با حشو درون چیزی را پُر میکنند (و اساساً با هرچیز نامرغوبی میتوان درون چیزی را پُر کرد) و معمولاً حشو را چیز ارزشمندی میپوشاند، بار معنایی آن منفی و اصولاً قبیح است.
ور اوازه خواهی در اقلیم فاش
برو حله کن گو درون حشو باش
تنها هنگامی که برای حشو قید ملیح و متوسط آورده شود، بار معنایی مثبت یا خنثی پیدا میکند؛ بنابراین اصل و اساس این است که حشو، قبیح است و اگر قبیح نبود حشو نامیده نمیشد.
حشو را به سه دسته ملیح، متوسط و قبیح تقسیم کردهاند:
حشو ملیح
حشو ملیح، حشو لوزینج یا لوزینه، حشوی است که در آن نکتهای لطیف باشد، و بر زیبایی سخن بیفزاید. مانندِ عبارتِ «که از کار برده دست و دلم» در بیت زیر:
به غیر عشق که از کار برده دست و دلم
نمی رود دل و دستم به هیچ کار دگر
حشوِ متوسّط
حشوی است که بر زیبایی سخن چیزی نیفزاید، امّا آوردنِ آن عیب محسوب نشود. مانندِ عبارتِ «ای سروِ گلاندام» در بیت زیر:
با چنین شکل و شمایل که تو داری باشد
همه کس را به تو ای سرو گل اندام طمع
حشوِ قبیح
حشوی است که به کلّی زاید باشد، و از زیبایی سخن بکاهد؛ بنابراین حشوِ قبیح از عیوبِ سخن بهشمار میآید. مانندِ کلمهٔ «مُسَتَّر» در بیت زیر:
از بس که با منت تو بر تنم نشست
در زیر منت تو نهان و مُسَتَّرم
که با وجودِ کلمهٔ «نهان»، ذکرِ «مستّر» زاید و خالی از فایده است. نوعی از حشو قبیح آن است که دو واژهٔ هممعنی را در یک عبارت آورند، چنانکه ذکرِ یکی زاید باشد، مانند «نهان» و «مُسَتَّر» در بیتِ مذکور. نوع دیگر حشو قبیح آن است که دو واژه در کلام آید، که هممعنی نباشد، امّا معنی یکی از دیگری گرفته شود.
گفتم هوس ساعد دستش نکنم
اکنون که به گردنم در آمد چه کنم
در این بیت، از ذکرِ «ساعد»، مفهومِ «دست» فهمیده میشود، زیرا «ساعد» به «دست» اختصاص دارد، و در عضوی دیگر متصوّر نیست. در اعتراض ممکن است مقاصد بسیاری، همچون تنزیه، دعا، تنبیه، تأکید، مطابقه و استعطاف، بیانِ سبب، و مدح منظور باشد.
انواع حشو قبیح
۱٫دو کلمه معادل هم (از دو زبان)، که هر دو یک مفهوم دارند، در کنار هم بیاید؛ که به آن حشو ترادف و تطویل نیز گفته میشود این حشو زمانی رایج شد که واژگان عربی را در فارسی به کار بردند و نویسندگان در کنار کلمههای عربی برابر فارسی آن را هم برای توضیح قرار دادند. به تدریج علت این کار فراموش گردید و کلمههای مترادف بی نقش در فارسی رواج یافت.
مانند:
ابوی من، شب لیلة القدر، سؤال پرسیدن، فرشته ملک الموت.
۲٫دو کلمه معادل هم (از یک زبان)، که هر دو یک مفهوم دارند، در کنار هم بیاید.
مانند:
پس بنابراین، فقط مختص، فریضه واجب.
۳٫ دو کلمه معادل هم (از یک یا دو زبان)، که هر دو یک مفهوم دارند، با فاصله در یک جمله بیاید.
مانند:
همچنین… نیز، چون… لذا، امروزه… معاصر.
۴٫دو کلمه که از ذکر یکی معنی دیگری استفاده میشود، در کنار هم یا در یک جمله بیاید.
مانند:
تهویه هوا، مفید فایده، صعود به بالا، سنّ… سالگی، زلزله زمین.
۵٫استعمال صفتی که بر موصوف چیزی نیفزاید و جزء لاینفک آن باشد.
مانند:
عسل شیرین، روغن چرب، رطب تازه، رطب شیرین.
۶٫ قواعد دستور زبان رعایت نشود و در نتیجه کلمات یا ترکیباتی در جمله آورده شود که به بخشی از ترکیبات یا یکی از کلمات نیازی نباشد.
مانند:
منزلگاه، اعلم تر، شهرک کوچک.
نظریه حشو زائد
نظریه حشو زائد یکی از نظریههای فلسفهٔ زبان است. فلسفهٔ زبان از مهمترین جریانهای فلسفه تحلیلی است که عبارت است از این تفکر که معنا و محتوای الفاظ فلسفی با عمل زبانی تبیین میشوند و فیلسوف باید به استعمالات حقیقی واژههایی که ملازم با مفاهیم فلسفی اند، توجه نماید.
حشو در متون خبری
توضیح واضحات، یا همان حشو، منجر به مبهم شدن متون خبری میشود و مخاطب را گمراه میکند مثل این است که خودمان روی نوشته مان پارازیت بیندازیم.
ننویسیم: این فیزیکدان آلمانی، در طول حیات خود، علم فیزیک را دچار تحولی عمیق کرد.
بنویسیم: این فیزیکدان آلمانی علم فیزیک را متحول کرد.
ننویسیم:یک فروند هلیکوپتر متعلق به نیروی انتظامی
بنویسیم:یک بالگرد نیروی انتظامی
ننویسیم:تانکر حامل مواد سوختی
بنویسیم:تانکر سوخت
نمونههایی از حشوهای پرکاربرد
سنگ حجرالاسود
سال عام الفیل
لگن خاصره
شب لیلةالقدر
فرشتهٔ ملک الموت
فینال آخر
بر علیه
استارت شروع
نیم رخ صورت
سوابق گذشته
درخت نخل خرما
ریسک خطرناک
پارسال گذشته
مسلح به سلاح
بازنویسی دوباره
اوج قلهٔ کوه
سن … سالگی (مثل: سن پنج سالگی)
از قبل پیشبینی کردن
شواهد مشهود
عسل شیرین
تخم مرغ کبوتر
رایحهٔ بوی خوش
روغن چرب
روزنامههای روزانه
متحد شدن با هم
دوباره بازگشتن
1 دیدگاه
نیلوفر
چقدر کلمات و اصطلاحات اشتباه به کار می بریم بدون این که متوجه باشیم. ممنون بابت این محتوای عالی