آجل یا عاجل؟ معنا و املای درست کدام کلمه درست است؟ آجل درست است یا عاجل؟ معنای آجل چیست، معنای عاجل چیست؟ آیا عاجل با آجل تفاوت دارد؟

شاید شما هم در مورد نوشتن آجل یا عاجل دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، املای درست این واژه ها به معنای مد نظر شما بستگی دارد، اگر منظور شما « سریع و شتابنده » باشد املای آن « عاجل » می‌باشد، اما گر منظور شما « آینده » است املای آن « آجل » است و همچنین اگر منظور شما « مرگ و آخرت » می‌باشد املای آن « اَجَل » است.

مترادف و معادل واژه عاجل:

  • جَلد
  • چابک
  • چالاک
  • تند
  • زود
  • سریع
  • جهان
  • دنیا
  • اکنون
  • حال
  • شتابنده
  • پیشی جوی

مترادف و معادل واژه اجل:

آجل : 

  • آتیه
  • آینده
  • مستقبل
  • پس آینده
  • درآینده
  • دیررس .

اَجَل :

  • آخرت
  • مرگ
  • موت
  • گاه
  • موعد
  • مهلت
  • وقت
  • هنگام

 

معنی عاجل در لغتنامه دهخدا

عاجل [ ج ِ ] ( ع ص ) مقابل آجل و منه لاتبع العاجل بالاَّجل ( اقرب الموارد )، دنیا ( غیاث اللغات ) این جهان ( منتهی الارب ) :

این مرادعاجلش حاصل کند بی اجتهاد
وآن هوای آجلش حاصل کند بی انتظار(منوچهری)

نعمت عاجل و آجل بتوداد از ملکان
زآنکه ضایع نشود آنچه بجای تو کند(منوچهری)

زیرا که نادان جز به عذاب عاجل از معاصی باز نیاید ( کلیله و دمنه ).

راحت عاجل را به تشویش محنت آجل منغص کردن خلاف رای خردمند است ( گلستان ).

|| شتاب کننده و آنچه به شتاب باشد ( غیاث اللغات ) بی مهلت ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب )، سریع. ( منتهی الارب ) :

زهر نزدیک خردمندان اگرچه قاتل است
چون ز دست دوست میگیری شفای عاجل استسعدی ( کلیات چ فروغی ص ۴۳۹ )

|| شتاب ( منتهی الارب ).

معنی اجل لغتنامه دهخدا

(آجل) آجل [ ج ِ ] ( ع ص ، اِ )بامهلت، دیرنده، تأخیرکننده، ضد عاجل :

عاجل نبود مگر شتابنده
هرگز نرود ز جای خویش آجل(ناصرخسرو)

|| دیر، مقابل زود :

بدین زودی ندانستم که ما را
سفر باشد بعاجل یا به آجل

منوچهری.

|| آخرت، مقابل عاجل به معنی دنیا : باری عاجل و آجل بهم نپیوندد. ( کلیله و دمنه ).

چون برای حق و روز آجل است
گر خطائی شد دیت بر عاقل است(مولوی)

|| جانی و برانگیزنده بر جنایت.

آجل [ ج َ / ج ُ ] ( اِ ) بادی که با آواز از گلو برآید، آروغ، فوز، باد گلو، رجک، جشا، رغ :

ناخوشی های دهر را بالکل
بایدت خورد و نازدن آجلروزبهان

بسته دایم دهان خویش از بخل
کز گلو برنیایدت آجل.؟

اجل. [ اَ ج َ ] ( ع اِ ) گاه، هنگام، زمان : لکل امة اجل اذا جاء اجلهم فلایستأخرون ساعة و لایستقدمون. ( قرآن ۴۹/۱۰ ). لکل امری فی الدنیا نفس معدود واجل محدود.

|| زمانه،|| مرگ.

||زمان مرگ ، نهایت زمان عمر.

|| نهایت مدت ادای قرض.

|| مدت و مهلت هرچیز:

این کری را مدتی داد و اجل
تا در این مدت کنی در وی عمل

مولوی.

ج ، آجال.

|| مؤیدالفضلاء و شعوری بنقل از شرفنامه آن را بمعنی آروغ نیز آورده اند و آن غلط است و آجُل با الف ممدودة و ضم جیم صحیح است. رجوع به آجُل شود.
– ضرب الاجل ؛ تعیین وقت برای ادای دین و جز آن.

اجل [ اَ ج َ ] ( ع ق ) آری. نعم. چرا. اَجل در جواب تصدیق بهتر است و نعم در جواب استفهام.

اجل [ اَج َل ل ] ( ع ن تف ) اعظم. جلیل تر. عظیم القدرتر.

اجل [ اِ ] ( ع اِ ) درد که از ناهمواری بالین در گردن بهم رسد. ( منتهی الارب ). دردمند گشتن گردن.( زوزنی ).

اجل [ ] ( اِخ ) علی بن منصور.

|| گله گاوان وحشی.

||گله شتران.

|| گله آهوان، ج ، آجال.

اجل [ اَ ]( ع مص ) شور انگیختن ( تاج المصادر ) ( زوزنی )، بد کردن با. برانگیختن شر بر.

|| کسب کردن و گردآوردن مال و حیله کردن برای اهل خود .

||دوا کردن درد گردن.

|| بازداشتن کسی را.

-اجل[ اَ ] ( ع اِ ) لاجلک و من اجلک ؛ ازبهر تو .

اجل[{ اِج ْ ج َ / اُج ْ ج َ }] ( ع اِ ) بز نر کوهی و نزد بعضی ایل که گاو کوهی است.

اجل [-] ( اِخ ) ابوعلی ، علی بن منصوربن عبیداﷲ الخطیبی، رجوع به اجل علی بن منصور… شود.

اجل [ ] ( اِخ ) لغوی، رجوع به اجل علی بن منصور… شود.

 

0 دیدگاهبستن دیدگاه‌ ها

ارسال دیدگاه

عضویت در خبرنامه

آخرین پست ها و مقالات را در ایمیل خود دریافت کنید

[mc4wp_form id="517"]

ما قول می دهیم که اسپم ارسال نشود :)