مذاق یا مزاق کدام درست است؟ شاید شما هم در مورد نوشتن مذاق یا مزاق دچار شک شوید که کدام املا درست می باشد، املای صحیح این واژه « مذاق » میباشد و نوشتن آن به صورت «مزاق» اشتباه است.
واژه مذاق هم معنی و مترادف موارد زیر میباشد:
- چشش
- کام
- دهان
- چشیدن
- ذایقه
- طعم
- مزه
- ذوق
- سلیقه
مزاق واژه ای با کاربرد بسیار کم و به معنی: شتر ماده نیک تیز رو میباشد که تقریبا هیچ کابردی در زبان فارسی امروز ندارد.
معنی مذاق در لغتنامه دهخدا
مذاق. [ م َ ] (ع اِ) چشیدن گاه. محل قوت ذائقه که کام و زبان است. (غیاث اللغات ). ذائقه. کام دهان. آلت حس ذائقه :
شها به وصف تو خوش کرده ام مذاق سخن
مدار عیش مرا بر امید تلخ مذاقخاقانی
|| سلیقه. (یادداشت مؤلف ). ذوق. (فرهنگ فارسی معین ). طبع. مزاج.
– به مذاق کسی ؛ موافق ذوق او. ملایم طبع او. به سلیقه ٔ وی. مطابق تمایل او.
– به مذاق کسی تلخ یا شیرین آمدن چیزی ؛ باب طبع او واقع شدن یا نشدن :
سخن من به مذاق تو بود تلخ اگر
چون لبت هر سخنی را به شکر غوطه دهم
سلیم (از آنندراج )
|| طبع.قریحه. استعداد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به معنی قبل شود.
|| ظرافت و اظهار شوق پیش معشوق . (غیاث اللغات ، از مصطلحات الشعرا).
– صاحب مذاق ؛ عیاش و شهوت پرست و شکم پرست. (ناظم الاطباء).
|| (مص )چشیدن. (تاج المصادر بیهقی ) (دستور الاخوان ). ادراک طعم چیزی. ذوق. ذواق. مذاقة. (از متن اللغة). مذاقت. (یادداشت مؤلف ).
مذاق. [ م َذْ ذا ] (ع ص ) دوست باطمع غیر خالص. (منتهی الارب ). که در وداد و دوستی خالص نیست. ممذوق الود. (از متن اللغة). مماذق.(یادداشت مؤلف ). || کذاب. (متن اللغة).
معنی مزاق در لغتنامه دهخدا
مزاق. [ م ِ ] (ع ص ) ناقة مزاق ؛ شتر ماده ٔ نیک تیزرو. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مزاق شتر ماده نیک تیز رو.